نقشه مغزی یکی از ابزارهای نوین در حوزه علوم اعصاب است؛ که میتواند برای بررسی اختلالات مختلف مانند وسواس و اعتیاد مورد استفاده قرار گیرد. همان طور که در نقشه مغزی فرد وسواسی تغییرات غیر طبیعی در ناحیههایی مانند ناحیه پیشانی و هسته کاودیت، دیده میشود؛ در نقشه مغزی فرد معتاد نیز الگوهای متفاوتی از جمله کاهش فعالیت در نواحی مرتبط با کنترل تکانه و تصمیم گیری مشاهده میشود. این اطلاعات ارزشمند، امکان مقایسه دقیقتر و ارائه درمانهای هدفمند برای هر اختلال را فراهم میکند.
کاربرد نقشه مغزی در تشخیص وسواس
بررسی مغز افراد، برای تشخیص بیماری وسواس، به پزشکان و محققان این حوزه کمک میکند؛ تا درک بهتری از تغیرات مغزی در اختلال وسواسی جبری (OCD) بدست بیاورند. با این حال، یک نقشه مغزی به تنهایی نمیتواند به عنوان روش تشخیصی اصلی برای تشخیص وسواس عمل کند؛ زیرا بر اساس تحقیقات، نقشه مغزی برخی افراد مبتلا به وسواس، کاملا عادی به نظر میرسد. اما این موضوع، مانعی برای کاربردهای گسترده نقشه مغزی در تشخیص و طراحی درمانهای منحصر به فرد برای وسواس، به حساب نمیآید. Brain scans may help predict response to OCD therapies
در واقع، نقشه مغزی (qEEG)، میتواند فعالیت غیرطبیعی در ناحیه سینگولیت و سایر ساختارهای مغزی را شناسایی کند؛ زیرا بر اساس مطالعات انجام شده، معمولا این نواحی فعالیت غیر طبیعی دارند. علاوه بر این، تکنیک استفاده از نقشه مغزی، این امکان را به پزشکان میدهد که پیشرفت درمان را با نظارت بر عملکرد طبیعی مغز پیگیری کنند. به عبارتی، تغییراتی که در فعالیت مغز مشهود میشود و با استفاده از qEEG برای پزشکان قابل مطالعه میگردد؛ ارزیابی و بررسی تاثیرات درمانها را قابل دستیابی میکند.
به علاوه، نقشه برداری از مغز (qEEG)، به شناسایی مسیرهای ارتباطی در مغز که در تصمیم گیری و کنترل شناخت و عواطف نقش دارند؛ کمک میکند. این اطلاعات، در طراحی درمانهای شخصی سازی شده که مورد قبول و ایدهآل بیمار است؛ به کار برده میشود. اما با این حال، همانطور که گفته شد، با وجود اینکه تغییرات نقشه مغزی میتواند اطلاعات بسیار مفیدی درباره مغز افراد مبتلا به وسواس ارائه دهد؛ اما به تنهایی نمیتواند تشخیص دقیقی برای این اختلال فراهم کند. زیرا در مواقعی نقشه مغزی افراد مبتلا به وسواس، کاملا طبیعی هستند. بنابراین، با وجود اهمیت زیاد تشخیص وسواس با نقشه مغزی، هنوز هم بهترین روش برای تشخیص این اختلال گفتگو با بیمار است.
تغییرات نقشه مغزی در افراد مبتلا به وسواس
وقتی در نقشه مغزی افراد مبتلا به وسواس تغییراتی مشاهده میشود و با نقشه مغزی افراد سالم مقایسه صورت میگیرد؛ فعالیتهای غیر طبیعی در نواحی خاص مغز مشهود میگردد. قشر مغزی در ناحیه پیشانی و بالای حفره چشمها و همچنین، هسته کاودیت، اصلیترین نواحی در مغز افراد مبتلا به وسواس هستند؛ که دچار افزایش فعالیت میشوند. این دو ناحیه مهم، بخشی از یک مدار مغزی هستند که در تصمیم گیریها، کنترل و شناخت در بیماران، نقش دارد. در واقع، این مدار مغزی در افراد مبتلا به وسواس، حالت بیش فعالی پیدا میکند. علاوه بر این، سرعت جریان الکتریکی در ناحیهای دیگر، به نام شکاف کمربندی مغز، غیر طبیعی میشود.
همچنین علاوه بر ناحیه پیشانی، بالای حفره چشمها و هسته کاودیت، بخش جلویی از نواحی دیگری به نام ناحیه سینگولیت و تالاموس، فعالیت غیر طبیعی از خود نشان میدهند. علائم غیر طبیعی در نقشه مغزی، در مواجهه با محرکهای وسواسی، تشدید میشوند؛ و فعالیت غیر طبیعی آنها افزایش مییابد. علاوه بر این، بر اساس تحقیقات، الگوی فعالیت غیر طبیعی در نقشه مغزی، با شدت علائم رفتاری بیمار مانند شدت تمایل به شستشو یا شدت نشخوارهای فکری، ارتباط دارد. What does an OCD brain look like? < Yale School of Medicine
معمولا امواج مغزی در بیماران مبتلا به وسواس، فعالیتهای غیر طبیعی از خودشان نشان میدهند. برای مثال، موج بتا که با حالات بیداری و ایجاد تمرکز مرتبط است؛ در نقشه مغزی مبتلایان به وسواس، افزایش قابل توجهی را نشان میدهد. یا مثلا، موج آلفا که موجی مربوط به آرامش در افراد است؛ در این بیماران به میزان زیادی کاهش مییابد. همچنین، در نواحی مغزی مربوط به اضطراب و تنشهای عاطفی، فعالیت الکتریکی مغز افزایش مییابد. با این حال، با درمانهای دارویی موفق یا روشهای غیر دارویی مانند روان درمانی، این الگوهای غیر طبیعی، به حالت طبیعی باز میگردند.
نقشه مغزی ابزار مفیدی است که میتواند در شناسایی و درک اختلالات روانی مختلف از جمله وسواس و افسردگی مورد استفاده قرار گیرد. همان طور که در افراد وسواسی، الگوهای خاصی از فعالیت مغزی مانند تحریک بیش از حد ناحیه شکاف کمربندی مشاهده میشود؛ در نقشه مغزی فرد افسرده نیز الگوهای مشخصی نظیر کاهش فعالیت در ناحیههای مرتبط با هیجان و تصمیم گیری دیده میشود. این شباهتها و تفاوتها نشان میدهد که نقشه مغزی میتواند به عنوان ابزاری کاربردی در تمایز بین اختلالات روانی و تعیین روشهای درمانی مناسب نقش مهمی ایفا کند.
اهمیت نقشه مغزی در درمان وسواس
در اینکه نقشه برداری مغزی (qEEG) میتواند در درمان اختلال وسواس کمک کننده باشد؛ شکی نیست. زیرا این امکان را برای متخصصان و پزشکان فراهم میکند؛ تا فعالیتهای مغزی افراد را به طور دقیق و به صورت سریالی بررسی کنند. بررسی تغییرات نقشه مغزی جدید و مقایسه آنها با نقشههای مغزی قبلی بیمار، به پزشکان کمک میکند تا روند درمان را پیگیری کرده؛ و عملکرد طبیعی مغز را ارزیابی کنند. در ادامه، پزشکان با استفاده از نقشه برداری مغز، رویکردهای درمانی را متناسب با الگوهای فعالیت مغزی بیماران مبتلا به وسواس، تنظیم میکنند. با طراحی درمان بر اساس ویژگیهای شخصیتی هر بیمار و نیازهای او به عنوان هسته اصلی مراقبت و درمان، میتوان به نتایج بهتری در روند بهبودی بیماران مبتلا به وسواس دست یافت.
نقشه مغزی بهعنوان ابزاری پیشرفته و کاربردی، نقش مهمی در شناسایی و درک اختلال وسواس ایفا میکند. این فناوری با ارائه تصویر دقیقی از فعالیتهای مغزی، امکان تشخیص دقیقتر و مؤثرتر را فراهم کرده و به متخصصان کمک میکند تا روشهای درمانی بهتری را طراحی و اجرا کنند. استفاده از نقشه مغزی نه تنها در تشخیص وسواس، بلکه در پایش روند درمان نیز ارزشمند است؛ و میتواند مسیر بهبودی را برای بیماران هموارتر کند. در نهایت، پیشرفتهای مستمر در این حوزه نوید بخش آیندهای روشن در مدیریت و درمان اختلالات روانی نظیر وسواس است.